سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قند عسل
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
 RSS 
اوقات شرعی
یکشنبه 87 شهریور 17 ساعت 1:24 عصردوستی

دو دوست، پیاده از جاده ای عبور می کردند.بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردندو به مشاجره پرداختند .یکی از آنها از خشم بر چهره ی دیگری سیلی زد.دوستی که سیلی خورده بود،سخت آزرده شدولی بدون آن که چیزی بگوید،روی شن های بیابان نوشت: «امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.»آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادندتا به یک آبادی رسیدند.تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانندو کنار برکه ی آب استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیلی خورده بود،لغزید و در برکه افتاد .نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت،بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد :«امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.» دوستش با تعجّب از او پرسید:«بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم،تو ان جمله را روی شن های صحرا نوشتی ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی؟» دیگری لبخند زد و گفت :«وقتی کسی ما را آزار می دهد،باید روی شن های صحرابنویسیم تا باد های بخشش ،آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبّتی در حق ما می کند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ها ببرد.»


متن فوق توسط: لیلا عابدی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

درباره خودم
قند عسل
لیلا عابدی
لوگوی من
قند عسل
لینک دوستان من
بچه های باحال
اشتراک در خبرنامه